• در تلمود مشاجره‌ای بر سرِ مهم‌ترین حکم اخلاقی تورات میان دو خاخام نام‌دار روایت شده است. ربی عقیوا معتقد بود مهم‌ترین اندرز تورات این است که : «بر شما لازم است به هم‌نوع خود، چون خویشتن عشق بورزید».( لاویان۸ :۱۹ ) در مقابلِ او بن عزای معتقد بود که مهم‌ترین حکم تورات این است که: «خدا انسان را در صورت خود آفریده است». بعدها مفسران یهودی «آفرینش انسان در صورتِ خدا» را دلیل لزوم «دوست داشتن دیگران» دانسته و این‌گونه اختلاف را حل کردند.
  • دوست داشتن دیگران ممکن است به نظر ساده، پیشِ پا افتاده، و یا لوس‌بازی تصوّر شود، ولی به واقع این‌گونه نیست. انسانیّت با عشق ورزیدن به دیگران متوّلد می‌شود. این کار در حقیقت گذری سرنوشت ساز از غریزه‌ی خودخواهی به اخلاق است. با این حکمِ سرشار از حکمت است که ماندگاری یک انسان، به ماندگاری انسانیت در انسان تبدیل می شود. وقتی به همسایه طوری عشق بورزیم که به خود می ورزیم، بقای انسان را به چیزی متفاوت با دیگر حیوانات زنده بدل کرده‌ایم. شدنی نیست و باز هم شدنی نیست که بدون دوست داشتن، انسان بتواند اخلاقی زندگی کند.
  • بی توجّهی به «عشق ورزیدن به دیگران» و فراموشی قاعده‌ی «دیگران را چون خویشتن دوست بدار» نتیجه‌ای جز «ناقص‌الخلقه» بودن انسان نخواهد داشت. برای خوب بودن، برای خوبی کردن، برای کامل شدن باید عشق ورزید و دوست داشتن را تمرین کرد. به قول فریدون مشیری:
    «دوستت دارم» را
    من دلاویز‌ترین شعر جهان یافته‌ام.
    این دلاویزترین حرف جهان را، همه وقت،
    نه به یک بار و به ده بار، که صد بار بگو !
    « دوستم داری » ؟ را از من بسیار بپرس !
    «دوستت دارم » را با من بسیار بگو !