• حجت الاسلام رضا غلامی علی رغم آن که در مطلب دوم خود اعلام کرده بود دیگر پاسخ مهدی نصیری را نخواهد داد، در پی انتشار پاسخ دوم نصیری، مجددا جوابیه ای در خبرگزاری مهر منتشر کرد.
    گزیده هایی از مطلب جدید آقای غلامی بدین شرح است:
  • هرچند علاقمند بودم پاسخ به جوابیه دوم جناب آقای مهدی نصیری را در شماره جدید فصلنامه صدرا منتشر کنم، اما اصرار بعضی از دانش‌پژوهان محترم موجب شد تا این پاسخ را که احتمالاً آخرین پاسخ حقیر به جناب نصیری است، زودتر تقدیم نمایم.
  • برچسب یونانی‌زدگی به فلسفه اسلامی از برچسب‌های بی رمقی بوده که به رغم تلاش‌های برخی روشنفکران غربگرا و همچنین اقلیت ضد فلسفه در حوزه‌های علمیه، هیچگاه به فلسفه اسلامی نچسبیده و دائماً فرو افتاده است.
  • عزیزانی که با سیر تطور فلسفه اسلامی و مشرب‌های گوناگون آن آشنایی دارند می‌دانند که حکمت صدرایی که از جهت تاریخی به عصر ما نزدیک تر است، نه فقط خیلی از نقاط قوت فلسفه مشایی و اشراقی را داراست، بلکه با بهره‌گیری روشمند از برهان، قرآن، و عرفان، فرصت های جدید و عظیمی را برای پیشروی فلسفه اسلامی و حل مسائل پیچیده عقلی مانند تفسیر عقلانیِ ذات انسان یا معاد جسمانی و غیره ایجاد کرده است.
  • من از عزیزانی که با تفاسیر بزرگ قرآن آشنایی دارند و از دانش مقایسه تفسیر المیزان با سایر تفاسیر- چه سنی و چه شیعی- برخوردارند، تقاضا دارم بگویند در کدامیک از این تفاسیر قله های تعالیم قدسی اهل بیت علیهم السلام به اندازه تفسیر المیزان کشف و با این حد از ظرافت تبیین شده است؛ و اگر اجازه می دادند مرحوم علامه طباطبایی ترجمه و شرح بحار الانوار را جلو ببرند، امروز چه هدیه گرانقدر و راهگشایی در اختیار عالم اسلامی خصوصا جریان انقلاب بود.
  • جناب نصیری و امثال ایشان امروز همان سخنانی را در تکفیر ملاصدرا به زبان می آورند که در روزگار ملاصدرا به زبان برخی علمای ناآگاه آن دوران جاری شد و زمینه تبعید و آوارگی یکی از بزرگ ترین نوابغ عالم اسلام را به وجود آورد.
  • این تناقض گویی از جناب آقای نصیری برای بنده تعجب آور است که از یک طرف، فقاهت امام را عامل شکل گیری جوهر انقلاب اسلامی معرفی می کند و از طرف دیگر، توانایی فقه را در نظام سازی و حل مسائل کلان جامعه و تمدن اسلامی منکر می شود!
  • آیا منکر این واقعیت تاریخی می شوید که اسلاف دوستان شما در حوزه، با آن که نمی توانستند برجستگی امام در فقه را نادیده بگیرند، لیوان مرحوم حاج آقا مصطفی خمینی را به خاطر تدریس فلسفه از سوی امام آب می کشیدند؟ و امام این رفتار آنها را جزو مظلومیت های خود بر می شمرد؟
  • فقه نظام ساز به قابلیتی در فقه دلالت دارد که بر اساس آن نه فقط امکان تبدیل مسائل فقهی از جزئی و فردی به مسائل کلان و اجتماعی فراهم می شود، بلکه فراتر از آن، می تواند با استنباط روابط احکام فردی و اجتماعی در یک شبکه یا سیستم، مشروع بودن یک سیستم اجتماعی خُرد یا کلان را تایید یا رأساً پایه گذاری نماید.
  • البته ممکن است سؤال شود که آیا در همین چهل سال کوشش کافی برای عینیت بخشی به فقه نظام ساز صورت گرفته است؟ پاسخ من به این سئوال منفی است. در واقع، نه فقط طی دهه های گذشته کم کاری های جدی در حوزه های علمیه مشاهده می‌شود و خط تعلیم فقه و فقاهت با شرایط انقلاب و انتظارات برآمده از انقلاب همسو نیست، بلکه عدد فقهایی که با برخورداری از توانایی و نبوغ لازم از قدرت به فعلیت رساندن فقه نظام ساز برخوردار باشند به انگشتان یک دست هم نمی رسد.
  • مسأله دیگری که نمی توان از کنار آن به سادگی عبور کرد، عملکرد غیرقابل قبول دولت های بر سرکار آمده در این چهار دهه است. هر چند به برکت هدایت های ولی فقیه، جهت گیری های کلان نظام سرجمع، اسلامی است و قطار جمهوری اسلامی هیچگاه از ریل اسلامیت خارج نشده، اما دولت ها با تفاوت مراتب، به دلایلی که در جای خود بحث و بررسی است، در برابر ورود افکار و مکانیزم های اسلامی در دستگاهها مقاومت نشان داده اند.
  • نمونه مشهور آن، مقاومت نظام پولی و بانکی کشور در برابر نظام اقتصاد اسلامی و علی الخصوص نظام بانکداری اسلامی است که اتفاقاً جزو مواردی است که فقهای ما طی دهه‌های گذشته با رویکرد نظام ساز وارد آن شده و به طور نسبی در آن توفیقاتی نیز داشته‌اند.
  • مدرنیته هر قدر هم که رقیب بزرگ و سرسختی باشد، نمی تواند زمینه شکل گیری تمدن نوین اسلامی را از بین ببرد.

متن کامل جوابیه غلامی را دراینجا بخوانید.

پاسخ دهید