می‌توانید متن کامل را در سایت خبرگزاری مهر همراه با ارجاعات ببینید.

قرار است امروز پنج شنبه مجلس گرامیداشتی برای سید هاشم حداد موسوم به روح مجرد در مشهد مقدس با سخنرانی چند تن از روحانیون برگزار شود. این مجلس از سلسله نشست‌های معرفی عرفان ناب شیعی اعلام شده و از حداد به عنوان عارف کامل نام برده شده است.

سید هاشم حداد که در اطلاعیه مراسم از او با عنوان عارف کامل شیعی یاد شده کیست و شاخصه‌ها و اندیشه‌های عرفانی او کدام است؟

حداد برای اولین بار توسط آیت الله سید محمد حسین حسینی طهرانی در کتابی با عنوان «روح مجرد» به عنوان عارف کامل معرفی شد و در فضائل و مناقب او به عنوان عارفی که تا مرحله ذات الهی ارتقاء یافته و به مقام انسان کامل که در عرفان ابن عربی عین خدا و خود خداست، رسیده، قلمزنی شد.

در عرفان یونانی و وحدت وجودی افلوطینی که در عالم اسلامی از طریق ابن عربی بازتاب گسترده‌اییافت، بر خلاف مبانی عقل و وحی، توحید نه به معنای اعتقاد و باور به خدایی است که خالق جهان و متعالی از هر گونه شباهت و مماثلت و مجانست است بلکه توحید به معنای باور به خدایی است که عین هستی است و جهان را پر کرده است و همه موجودات مندک و محاط در ذات و صمیم او هستند.

در توحید عقلانی قرانی هیچ چیز حتی ذوات انبیای عظام الهی و اهل بیت علیهم السلام کمترین شباهت و وحدت و اتحاد وجودی با ذات قدوسی خداوند ندارند و کمترین نسبت الوهیت به آنها کفری عظیم محسوب می‌شود

کتاب روح مجرد در توصیف سید هاشم حداد می‌نویسد:

– «حاج سیّد هاشم، ظهور و مَظْهَر کلمه مبارکه لا هُوَ إلّا هُو بود، او مَظْهر توحید است.»

– «از تعیّن برون جسته، و از اسم و صفت گذشته، و جامع جمیع اسماء و صفات حضرت حقّ متعال به نحو اتمّ و اکمل و مورد تجلّیات ذاتیّۀ وَحدانیّۀ قهّاریّه، أسفار أربعه را تماماً طیّ نموده و به مقام «انسان کامل» رسیده بود. »

«مرحوم آقا سیّد هاشم حدّاد مىفرمود: ما جائى هستیم که جبرئیل را قدرت نزدیک شدن به آن نیست، و از ادراک مرتبه وجودى ما عاجز است.»

نویسنده روح مجرد: «آنچه را که حداد می‌گفتند حق بود که از زبان ایشان جاری می‌شد. و اگر ایشان می‌گفتند محمد حسین این لیوان خون است بخور، می‌خوردم… من وجود متجسد اله را (در ایشان) مشاهده می‌کردم… نه اینکه کلام ایشان بعد انطباق بر واقع کند و مؤید با واقع باشد بلکه کلام ایشان مولد حق است، … من با آقای حداد ور رفتم تا به اینجا رسیدم.»

از دیگر مقامات و کرامات سید هاشم حداد به نوشته حسینی طهرانی این بود که:

«درتمام دهه عزاداری، حال حضرت [سیدهاشم] حداد بسیار منقلب بود. چهره سرخ می‌شد وچشمان درخشان ونورانی؛ حال حزن واندوه درایشان دیده نمی‌شد؛ سراسر ابتهاج ومسرت بود. می‌فرمود: چقدر مردم غافلند که برای این شهید جانباخته غصه می‌خورند و ماتم و اندوه به پا می‌دارند… تحقیقاً روز شادی و مسرّت اهل بیت (علیهم السلام) است».

محسن طهرانی فرزند نویسنده کتاب روح مجرد:

«پدرم به مقام لوح محفوظ رسیده بود؛ و از ثانیه ثانیه حوادث خبر داشت و بدا در علم او راه نداشت… این مطالبی که می‌شنوید؛ بداء و… همه را بریزید دور، این‌ها در آن مرتبه اولیاء تامّة هیچ گونه ربطی ندارد؛ این‌ها به مقام لوح محفوظ رسیده اند»

حسینی طهرانی گلایه می‌کند که مطهری «فقط یک دهم وجود خود را تسلیم ما کرده» و بعد می‌گوید مطهری در نهایت در اثر فاصله گرفتن از ما دچار «تغییرات و اضطرابات» شد؛ و دچار «عدم توجه باطنی و ولائی طهرانی شد و لذا طهرانی دست ایادی شیطان را جهت اعمال عمل خائنانه و اهریمنی بر محو و نابودی مرحوم شهید مطهری باز گذارد!

فرقه حدادیه معتقد است که باید پرچم انقلاب از امام خمینی به دست حسینی طهرانی نویسنده کتاب روح مجرد می‌رسید.

با نگاهی به آنچه در باره سید هاشم حداد و حسینی طهرانی در سطور فوق گذشت باید برای هر انسان منصف و بصیری روشن شود که با چه جریان غالی عرفانی خطرناکی در حوزه‌های علمیه مواجه هستیم. جریانی که همه مرزهای عقلانیت و شریعت را در نوردیده و سخن از الوهیت آهنگر و نعل بندی عوام و متوهم می‌گوید و طلاب جوان حوزه‌ها را به همراهی با جریانی صوفی منش که کمترین ارزشی برای علم و فقاهت و تفکر و عقلانیت قائل نیست، دعوت می‌کند.

همیشه یکی از خطرناکترین دشمنان همه ادیان الهی، جریان‌های متدین و جاهل غالی بوده‌اندکه در برابر برخی مسائل دینی غلو می‌کرده‌اندو از جمله این جریان خطرناک نیز در میان اسلام و تشیع با قول به الوهیت و خدایی امیرالمؤمنین علیه السلام شکل گرفت.

در توقیعی که از ناحیه حضرت حجت سلام الله علیه علیه غالیان شیعه صادر شده است، حضرت در پایان می‌فرمایند:

«جاهلان و احمقان شیعه و کسانی که بال پشه از مذهبشان برتر است خاطر ما را آزردند.»

اگر روزی علامه مجلسی در برابر جریان تصوف ایستاد و وحید بهبهانی در برابر جریان سطحی نگر اخباری – که علی رغم سلامت اعتقادی بنیانگذاران آن، رشد و توسعه آن می‌توانست منشا ظهور فرقه‌های انحرافی باشد – ایستاد و این جریان را به محاق برد، امروز ضرورتی مضاعف برای ایستادگی در برابر جریان عرفانی‌ایوجود دارد که شریعت و عقلانیت را به مسلخ می‌برد و جوانان غافل را مریدان گوسفند صفت خود می‌خواهد.

می‌توانید متن کامل این مقاله را در قالب فایل پی دی اف در پیوست دانلود کنید: غلو عرفانی، خطری برای شریعت و عقلاتیت در حوزه های علمیه تشیع / در حاشیه گرامیداشت سید هاشم حداد در مشهد مقدس / به قلم مهدی نصیری

پیوست‌ها

دیدگاه‌ها

  1. علی

    سلام علیکم
    در این نوشته چند دروغ آمده است. مثلا اینکه در روح مجرد آمده است که :
    مرحوم آقا سیّد هاشم حدّاد مىفرمود: ما جائى هستیم که جبرئیل را قدرت نزدیک شدن به آن نیست، و از ادراک مرتبه وجودى ما عاجز است.»

    نویسنده روح مجرد: «آنچه را که حداد می‌گفتند حق بود که از زبان ایشان جاری می‌شد. و اگر ایشان می‌گفتند محمد حسین این لیوان خون است بخور، می‌خوردم… من وجود متجسد اله را (در ایشان) مشاهده می‌کردم… نه اینکه کلام ایشان بعد انطباق بر واقع کند و مؤید با واقع باشد بلکه کلام ایشان مولد حق است، … من با آقای حداد ور رفتم تا به اینجا رسیدم.»
    در روح مجرد وجود ندارد . اگر هست لطفا آدرس دهند.
    دیگر اینکه پسر دوم علامه طهرانی بنام سید محمد حسین حسینی مبغوض و مطرود پدر بود و پدرش نقلیات او را قبول نداشت و می گفت او بجای نقل صریح برداشت های خودش را می گوید و لذا حرفهایش مورد اعتبار نیست

    1. محمد

      متنی که در این سایت گذاشته شده کامل نیست. در متن کامل شماره صفحات آمده از جمله مواردی که شما پرسیدی:
      روح مجرد ص۱۳۴-۱۳۹
      حریم قدس ص۷۷

      به هیچ وجه پسر دوم مطرود پدر نبودند بلکه با برادر بزرگتر اختلافاتی در حد دعوت به مباهله داشتند

      1. مباحثات

        فایل پی‌دی‌اف در پیوست موجود است.

  2. مهدی

    برای اثبات غرض ورزی و بیسوادی مهدی نصیری همین کافیست که هنوز نمیداند مؤلف کتاب نورمجرد سیدمحمدمحسن نیست!
    نسبت کذب دادن به افراد حقیقی و حقوقی در قوانین جمهوری اسلامی جرم است این نصیری مجرم خواهد شد.

    1. محمد

      برفرض که این اشتباه باشد
      پاسخ ادله ایشان نمی شود

    2. بنده خدا

      در بی سوادی شما هم بس بود همین که اسم کتاب روح مجرد است نه نور مجرد!

  3. محسن

    بله برای نمره دادن به مقاله باید دید نویسنده مثلا محترم هنوز فرق سید محسن و سید صادق را و نویسنده کتاب نور مجرد را و و و و را نمیداند آنگاه شروع به فحش و بد گویی میکند.البته تکفیر اولیائ الهی کار امروز نیست و سابقه ای طولانی دارد

  4. محسن

    ضمنا دیدگاه علامه طباطبایی و آیت الله بهجت و آیت الله کشمیری و امام خمینی و شهید مطهری ووو را نمیشود نادیده گرفت.اگر اینها هم دروغ میگویند پس دیگر به چه کسی باید اعتماد کرد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    1. محمد

      کجا مرحوم امام و شهید مطهری و… غلوهای اینچنانی برای اساتید خود دارند؟
      آقای حسینی تهرانی در این امر متفردند

    2. ناشناس

      قاطي كردن حق و باطل كار هميشه ي مخالفين فلسفه و عرفان, يه عده متحجر نادان كه بويي از تفكر و عقلانيت و معنويت نبردند.

  5. ناشناس

    ادمین محترم
    نگذاشتن ارجاعات آ.نصیری باعث سوتفاهم مخاطبین شده است. لطفاً با اصلاح مانع این امر شوید.با تشکر

    1. مباحثات

      فایل پی‌دی‌اف در پیوست موجود است.

  6. ناشناس

    آیت الله شیخ محسن اراکی دبیرکل فعلی مجمع تقریب مذاهب اسلامی در کتابی که در مورد شرح احوال پدر خودشان شیخ حبیب الله محمد عراقی نوشته اند «عنوان کتاب در مکتب پدر» است بدون ذکر نام از برخی مدعیان عرفان ساکن نجف که از علما نبودند یاد کرده اند و گفته اند مرحوم آیت الله مرحوم قوچانی (نایب آیت الله سید علی قاضی) هم اعتنایی به این افراد که از علما نبود نداشت حدس من این است که مقصود آیت الله محسن اراکی نیز این حداد بوده باشد

  7. ناشناس

    کتاب در مکتب پدر روایتی از زندگی و خاطرات آیت الله العظمی میرزا حبیب الله اراکی
    نوشته آیت الله شیخ محسن اراکی دبیرکل فعلی مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی
    ناشر دفتر نشر معارف نهاد نمایندگی ولی فقیه در دانشگاهها
    شابک
    ۹۷۸-۹۶۴-۵۳۱-۹۴۷-۰

    گزیده ای از صفحات ۲۳ و ۲۴ و ۲۵ کتاب مذکور را می آورم که حدس می زنم مقصود ایشان از فرد مذکور همین جناب حداد باشد.

    متن کتاب چنین است.
    «آقایان بهشتی و قوچانی و پدرم [شیخ حبیب الله اراکی] و غیر اینان از ملازمین مرحوم سیدعلی آقای قاضی ویژگی هایی داشتند …
    کسانی از مدعیان عرفان سعی داشتند به نحوی به آنها نزدیک شوند و از وجهه ی آنان برای ترویج کالای دروغین خویش بهره جویند که شدیداً از سوی این بزرگان مورد اعراض و انزجار قرار گرفتند.
    شخصی را که از علما نبود؛ لکن بعضی از اهل علم، فریب ادعای او را خورده بودند کراراً می دیدم که سعی دارد به برخی از این بزرگان نزدیک شود که همواره مورد اعراض و بی اعتنایی این بزرگان قرار می گرفت.
    استاد بزرگوار مرحوم آقای قوچانی [آیت الله شیخ عباس قوچانی وصی سیدعلی آقای قاضی] – که خداوند توفیق بهره مندی از محضر ایشان را برای مدتی به اینجانب عنایت فرمود [ایشان کتاب منظومه و بخشی از اسفار را نزد آیت الله قوچانی تلمذ کرده اند]- اعتنایی به این شخص و امثال وی نداشت ، و از نزدیک شدن وی به ایشان اجتناب می نمود …
    اطلاعاتی که در برخی نوشته ها در مورد ارتباط این شخص با مرحوم قوچانی آمده، کاملاً بی اساس و غالباً مستند به ادعائات خود این شخص است که کاملاً دور از واقعیت می باشد.» پایان نقل متن کتاب

پاسخ دهید