• در همه سالهای فعالیت مطبوعاتی و سیاسی و فرهنگی ام سعی کرده ام متعهد به حقیقت (آن گونه که می فهمیده ام) باشم و نه اشخاص و جریان و حزب و جناح. هیچگاه در نسبت با انقلاب و نظام، اشعری مسلک نبوده ام و آن را میزان و معیار حقانیت ندانسته ام بلکه با میزان حقیقتی (قران و سنت) که به درست یا غلط می فهمیدم سنجیده ام.
  • حرف من با حرف اصلاح طلبان تفاوت اساسی دارد. اصلاح طلبان اغلب از یک موضع غربی و سکولار سخن از اصلاح طلبی در برابر انقلابی گری و یا دینی عمل کردن می زنند. اصلاح طلبان تحت تاثیر نظریه های لیبرالیسم و یا بر اساس عملگرایی محض با انقلابی گری و حکومت فقهی مخالفت می کنند و به لحاظ تئوریک هضم شدن در نظم نوین جهانی را توصیه می کنند اما حرف من از موضع دینی و با خاستگاه فقهی است و لو آن که در مواردی تشابه ظاهری و حتی عملی با حرف اصلاح طلبان داشته باشد.
  • این تلقی که حکومت و حاکم دینی الزاما بر هر کاری و تغییری و اصلاحی توانا است و یا باید توانا باشد، فرض درستی نیست. حتی انبیای الهی نیز از چنین قدرت مطلقه ای برای تغییر برخوردار نبوده اند و آنها که به تشکیل حکومت موفق شدند هم بعضا در برابر التقاطها و منکراتی بزرگ کوتاه آمدند.
  • بسیاری از انتخابهای امروز ما در عرصه حکمرانی بین بد و بدتر است و نه بین خوب و بد، و طبیعی است که در انتخاب بین بد و بدتر سخن گفتن از عمل و اقدام تراز فقه و دین بی معناست مگر آن که منظورمان همان فقه الضرورة و فقه المصلحة باشد.
  • نهضت و انقلاب امام از این حیث که با رژیمی مبارزه کرد که کیان دین را نشانه گرفته بود، کاملا معقول و مشروع و بلکه واجب و ضروری بود و نیز به دلیل این که اگر هر رژیمی دیگر غیر از نظام مبتنی بر ولایت فقیه در ایران مستقر می شد مجددا نظام سلطه مدرن از در دیگر وارد می شد، استقرار نظامی مستقل و دینی نیز ضروری بود اما این امر ملازمه ای با امکان تحقق تمدن و دولت و جامعه دینی در ترازی مطلوب و رضایت بخش ندارد؛ چرا که امر اول یعنی سرنگونی رژیمی وابسته و ضد دین و تاسیس نظامی مستقل و دینی به طور نسبی، مشروط به حضور امام معصوم و عدم سیطره مدرنیته نیست اما در مرحله تاسیس و استقرار تمدنی تراز دین، حضور امام معصوم و فقدان موانعی بزرگ جون سیطره مدرنیته ضروری است.
  • این تصور رایج که گویا غیبت امام معصوم معضلی جدی به شمار نمی رود و فقها جای امام معصوم را به خوبی پر می کنند و یا مثلا این که بشریت و یا علما در دوران خاتمیت به رشدی عقلی می رسند که می توانند خلا معصوم را مثلا با اجتهاد پر کنند، با مبانی قرانی و روایی سازگاری ندارد و مبتنی بر مشهوراتی فلسفه زده، غربزده و یا چپ و راست زده است.

متن کامل این گفتگو منتشر خواهد شد.

پاسخ دهید