کتاب «آخرین نامه‌های محکومان به مرگ» یکی از ده کتاب دوست‌داشتنی من است که معمولا آن را به دوستان و دانشجویانم معرفی می‌کنم. این کتاب نشان می‌دهد که مواجهه‌ی مستقیم و تمام‌عیار با مرگ شوق به زیستن را در انسان بیدار می‌کند و زندگی را برای او ارزش‌مندتر. در زیر بخشی از نامه‌ی کاتوبونتیس وان بک، دختری ۲۲ ساله که در سال ۱۹۴۳ توسط دولت آلمان به مرگ محکوم شده بود، را می‌خوانید:
شش هفته از صدور رأی من می‌گذرد و من هنوز زنده‌ام. اگر همان روزهای نخست می‌بردندم، با میل می‌رفتم. اما اینک اراده زیستن سخت توانا در من خانه گرفته و دیگر نمی‌توانم راضی شوم که فردا، پس فردا، یا چند هفته دیگر غوغای زندگی در من خاموش خواهد شد. اکنون اندیشه‌های من اینجا بر زمین آشیان گرفته و ما با دلهره و اضطراب، دنباله حوادث جهان را می‌گیریم؛ و همه‌چیز در پرتو امیدی بزرگ قرار دارد. شاید بخت ما را یاری کند.»(مالوتسی و چوآنی، ۱۳۵۸: ۳۵)
در این روزهای پایانی سال که گذر عمر را بیش از هر زمانی احساس می‌کنیم، خواندن کتاب را به همه‌ی دوستان توصیه می‌کنم.

پاسخ دهید