دیشب از کلاس که بیرون آمدم، صف طولانی مردم برای گرفتن نذری توجّه‌م را جلب کرد. روبروی جایی که تدریس می‌کنم، کنار خیابان چند سالی است که در روز‌های موسوم به «ایّام فاطمیه‌ی دوّم» نذری درست کرده و بین مردم پخش می‌کنند. بخش زیادی از پیاده‌رو با چوب‌های بزرگ و کُنده‌های خشک گرفته شده است و آشپزها از آن‌ها برای درست کردن آتش استفاده می‌کنند. در حاشیه‌ی خیابان نیز با داربست‌های فلزی، راه‌روهایی درست شده است که مسیر صف‌کشیدن مردم به سوی محل پخش غذا را نشان می‌دهد. عصرها همانجا گوسفندی سر می‌بُرند و جلوی چشم مردم سلّاخی‌اش می‌کنند تا معلوم شود که گوشت نذری تازه است. صدای نوحه‌خوانی حاج محمود کریمی بلند است و دود سوختن هیزم‌ها از دور پیدا. نمی‌دانم چند سال است که این نمایش‌گاه به راه افتاده است، ولی این را می‌دانم که نوپاست و هر سال بخش بیش‌تری از خیابان و پیاده رو را اشغال می‌کند. در حقیقت فضای عمومی شهری هر ساله، به فضای مذهبیِ هیئت و عزاداری تبدیل می‌شود. بعد از نماز مغرب و عشا که کارِ تقسیم غذا آغاز می‌شود، صف‌ها فشرده‌تر می‌شوند و اصرار و التماس مردم برای گرفتن غذای نذری بیش‌تر.

دست‌اندرکاران هیئت از دیدن این فشردگیِ جمعیّت احساس خوبی پیدا می‌کنند. احساسی شبیه به دست آوردن آتوریته و وجاهت اجتماعی. به هر حال، کشاندن این همه شهروند به آن‌جا برای خودش یک موفقیّت درشمار است. حتّی ترافیک شدیدی که به دلیل تصرّف بخشی از خیابان و شلوغی جمعیّت ایجاد شده است، هم برای آن‌ها یک کام‌یابی‌ست. هیچ کس بابت ایجاد سختی در رفت و آمد ماشین‌ها به آن‌ها تذّکر نمی‌دهد. تصرّف خیابان توسط هیئت‌های مذهبی تلاش برای دست‌یابی به مرئیت‌پذیری بیش‌تر است. گویی حسینیّه‌نشستن و سوگواری کردن به چشم کسی نمی‌آید، باید خیابان را تصرّف و مذهبی کرد. این خود می‌تواند اسلامی‌سازی یا دینی‌سازی شهر معنا شود. خیابان و فضاهای شهری، ویترینِ وجدان جمعی و نیز نمایش‌گاه قدرتِ حکومت‌ها هستند. نمایش سوگواری در حاشیه‌ی خیابان، هر چه بیش‌تر به چشم بیاید بهتر می‌تواند تسلّط مذهب و گروه‌های مذهبی را بر شهر نشان دهد و رهبران ساده‌تر می‌توانند مذهبی بودن جامعه‌ی خود را ادّعا کنند؛ حتّی اگر شهروندان وقتی فضای عمومی مذهبی‌شده را ترک می‌کنند و به خانه، اداره، و محلّ کار خود می‌روند، اوضاع جوری دیگر باشد.

پاسخ دهید