مرحوم آشتياني احياي آثار گذشتگان را وظيفه واجب خود ما مي دانست و معتقد بود نبايد توقع داشته باشيم بيگانگان به چنين امري اقدام نمايند. او از اين كه در زمينه معرفي و ترويج افكار و انديشه هاي محققان اسلامي كوتاهي مي كنيم و ديگران به احياي برخي آثار علمي اسلامي و ايراني اقدام كرده اند و ما از آنها بي خبر هستيم ابراز تاسف و گلايه مي كرد؛ چرا كه معتقد بود «هيچ ملتي در صحنه پهناور جهان محو و نابود نشد، مگر آنكه قبلا موجبات افتخار خود را از دست داد.». آشتياني هر چند تاكيد داشت كه كار احيا نيازمند كار گروهي، وجود افراد عاشق و علاقمند و همچنين فراهم بودن امكانات است، ولي در عين حال مي گفت نمي توان به انتظار نشست تا اسباب كار فراهم شود. از اين رو خود بدون داشتن هيچ چشم داشتي در اين راه قدم برداشت و به اندازه چندين و چند نفر در اين زمينه تلاش كرد. ثمره كار او آن شد كه ده ها كتاب و رساله ارزشمند از حكيمان و عارفان اسلامي و ايراني در دسترس شيفتگان و علاقمندان قرار گيرد.
پيامدهاي كار آشتياني:
حدود هفتاد سال تلاش و كوشش فراگير مرحوم آشتياني در حوزه فلسفه و عرفان اسلامي، كه بخشي عمده از آن به احياي تراث گذشت، آثار و بركات فراواني از خود بر جاي گذاشت كه «» فراهم كردن زمينه باز شناسي، بازخواني و نقد سنت»» یکی از آنهاست. هيچ جامعه اي با پشت پا زدن به سنت علمي، فرهنگي و تمدني خود و انكار گذشته خويش نمي تواند به درستي راه خود را به سوي آينده طي نمايد. البته در باب نحوه مواجهه و تعامل صحيح با سنت سخن فراوان است و بايد در جاي خود مورد بررسي قرار گيرد؛ لكن نكته اي كه در اين مجال مي توان گفت آن است كه نه «سنت ستيزي» و نه «سنت پرستي» هيچكدام چاره كار نيست؛ بلكه تنها با «سنت شناسي» نقادانه است كه مي توان با بهره گيري از سنت، راه خويش به سوي آينده را گشود. براي وصول به اين شناسايي، لا اقل در زمينه آثار علمي، پيش از هر چيز بايد آن را شناخت و حفظ كرد تا راه براي مواجهه انتقادي باز شود. نوع نگاه به سنت و رويكرد به مدرنيته، يكي از دغدغه هاي جدي و از مسائل مبتلابه جامعه امروز ايران است. بخشي از اين امر به سنت حكمي و عرفاني اسلامي جامعه ما و ديدگاه هاي مرتبط با آن مربوط مي شود؛ ديدگاه هايي كه در آثار مكتوب به ارث رسيده از گذشتگان ثبت و ضبط شده است. از اين رو چه موافق اين سنت باشيم و چه مخالف آن، چاره اي نداريم جز آنكه ابتدا اين سنت را به خوبي بشناسيم تا موضع گيري مان از روي بصيرت و آگاهي باشد. براي اين كار هم چاره اي نيست جز حفظ آثار مكتوبي كه در دامان سنت ما نوشته شده و از دل آن بيرون آمده است. از اينجاست كه اهميت كار كساني چون آشتياني مشخص مي شود. در واقع او با تلاش عمري خود، به ما در اين زمينه ياري فراوان رساند.
كار آشتياني بسيار ارزشمند است و در هر زمان به كساني چون او «هم» نياز هست، چرا كه لا اقل بخش هايي از سنت مكتوب ما را به ما معرفي نمود. اما اين كافي نيست؛ بلكه در كنار او ديگراني هم بايد باشند كه مرزهاي دانش و ميراث حكمي و عرفاني اسلامي ما را با نگاهي انتقادي در نوردند و با نگاهي تطبيقي به انديشه هاي فلسفي غير اسلامي، اين ميراث را در بوته نقد قرار داده و آن را صيقل دهند؛ كاري كه آشتياني، با وجود فلسفه ورزي ها و مباحثي كه مطرح كرد، فرصت يا انگيزه انجام گسترده آن را نداشت.

پاسخ دهید